تصنیف شد خزان گلشن آشنایی – جواد بدیع‌زاده

جواد بدیع‌زاده

آهنگساز: جواد بدیع‌زاده

تصنیف خزان عشق

محمدحسن «بیوک» معیری (زادهٔ ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران – درگذشتهٔ ۲۴ آبان ۱۳۴۷ در تهران) با تخلص رهی از غزلسرایان معاصر ایران و از ترانه‌سرایان و تصنیف‌سرایان به‌نام است. از ترانه‌های سروده شده توسط وی می‌توان «شد خزان»، «شب جدایی»، «کاروان»، «مرغ حق» و «جوانی» را نام برد.

جواد بدیع‌زاده (۱۲۸۱ تهران − ۱۰ دی ۱۳۵۸ تهران) خواننده، موسیقی‌دان و آهنگساز مشهور و پر آوازه ایرانی بود.

شد خزان گلشن آشنایی
بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو
وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود
عشق و وفا داری، با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر و وفایی
نو گل گلشن جور و جفایی
از دل سنگت آه
دلم از غم خونین است روش بختم این است
از جام غم مستم دشمن می پرستم
تا هستم
تو مست از می به چمن چون گل خندان
از مستی بر گریه من
با دگران در گلشن نوشی می
من ز فراغت ناله کنم تا کی؟
تو و می چون لاله کشیدنها
من و چون گل جامه دریدنها
به رقیبان خاری دیدنها
دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی
دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری
که شکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند جفا به عاشق تا کی
نمیکنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
آه از دل تو
گر چه ز محنت خوارم کردی
با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز
بکن ای گل با من هر چه توانی ناز
کز عشقت می‌سوزم باز

محمدحسن «بیوک» معیری (زادهٔ ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران – درگذشتهٔ ۲۴ آبان ۱۳۴۷ در تهران) با تخلص رهی از غزلسرایان معاصر ایران و از ترانه‌سرایان و تصنیف‌سرایان به‌نام است. از ترانه‌های سروده شده توسط وی می‌توان «شد خزان»، «شب جدایی»، «کاروان»، «مرغ حق» و «جوانی» را نام برد.

جواد بدیع‌زاده (۱۲۸۱ تهران − ۱۰ دی ۱۳۵۸ تهران) خواننده، موسیقی‌دان و آهنگساز مشهور و پر آوازه ایرانی بود.

  1. شد خزان گلشن آشنایی
  2. عمر من ای گل طی شد بهر تو
  3. با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود
  4. آفت خرمن مهر و وفایی
  5. از دل سنگت آه
  6. دلم از غم خونین است
  7. از جام غم مستم دشمن می پرستم
  8. تو مست از می به چمن چون گل خندان
  9. از مستی بر گریه من
  10. با دگران در گلشن نوشی می
  11. تو و می چون لاله کشیدنها
  12. دلم از غم خون کردی
  13. برو ای از مهر و وفا عاری
  14. که شکستی چون زلفت عهد مرا
  15. دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی
  16. نمیکنی ای گل یک دم یادم
  17. آه از دل تو
  18. گر چه ز محنت خوارم کردی
  19. مهر تو دارم باز
  • بازم آتش به جان زد جدایی
  • وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
  • عشق و وفا داری، با تو چه دارد سود
  • نو گل گلشن جور و جفایی
  • ———–
  • روش بختم این است
  • تا هستم
  • ———–
  • ———–
  • من ز فراغت ناله کنم تا کی؟
  • من و چون گل جامه دریدنها
  • چه بگویم چون کردی دردم افزون کردی
  • برو ای عاری ز وفاداری
  • ———–
  • ستم به یاران تا چند جفا به عاشق تا کی
  • که همچو اشک از چشمت افتادم
  • ———–
  • با غم و حسرت یارم کردی
  • بکن ای گل با من هر چه توانی ناز
  • کز عشقت می‌سوزم باز