غزل حدیث جوانی رهی معیری – اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام

رهی معیری

رهی معیری » غزلها - جلد اول »

غزل حدیث جوانی رهی معیری

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام

خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام

با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق

همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام

چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌ام

چون اشک در قفای تو با سر دویده‌ام

من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش

از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام

از جام عافیت می نابی نخورده‌ام

وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده‌ام

موی سپید را فلکم رایگان نداد

این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام

ای سرو پای بسته به آزادگی مناز

آزاده منم که از همه عالم بریده‌ام

گر می‌گریزم از نظر مردمان رهی

عیبم مکن که آهوی مردم‌ندیده‌ام

  1. اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام
  2. با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
  3. چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌ام
  4. من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش
  5. از جام عافیت می نابی نخورده‌ام
  6. موی سپید را فلکم رایگان نداد
  7. ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
  8. گر می‌گریزم از نظر مردمان رهی
  • خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام
  • همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام
  • چون اشک در قفای تو با سر دویده‌ام
  • از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام
  • وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده‌ام
  • این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام
  • آزاده منم که از همه عالم بریده‌ام
  • عیبم مکن که آهوی مردم‌ندیده‌ام
  •