قصیده شماره ۲۰۴ سنایی غزنوی – ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

سنایی غزنوی » قصاید و قطعات

قصیده شماره ۲۰۴ سنایی غزنوی

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری

احد بی زن و جفتی ملک کامروایی

نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت

تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی

تو رحیمی تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی

تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی

بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی

بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی

بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی

بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی

نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی

نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی

همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی

همه نوری و سروری همه جودی و جزایی

همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی

همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی

احد لیس کمثله صمد لیس له ضد

لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید

مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

  1. ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
  2. همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
  3. تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
  4. نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
  5. تو رحیمی تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی
  6. بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
  7. بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
  8. نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
  9. نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
  10. همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
  11. همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
  12. احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
  13. لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
  • نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
  • همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
  • احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
  • تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
  • تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
  • بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
  • بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
  • نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی
  • نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
  • همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
  • همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
  • لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
  • مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی