به کجا می نگری؟

صنما خانه همینجاست، کجا می‌نگری؟

حرف جاهل نبود راست، کجا می‌نگری؟

من اگر بغض کنان بر غم خود می‌خندم

چاره‌ام چیست، فلک منتظر ماست، کجا می‌نگری؟

هرکه را جای بلند است درین عالم خواب

باطن او چو خورشید هویداست، کجا می‌نگری؟

سخن پیر مغان و دو سه پیمانه و جام

ترا سفره مهیاست، کجا می‌نگری؟

احمقان مجلس خود گرم بدارند ولی

اینجاست که غوغاست، کجا می‌نگری؟

روی این خاک بجز نقش غلط چیزی نیست

منزل حق، کف دریاست، کجا می‌نگری؟

ای که هردم میروی راه درازی به خفا

خانه‌ی دوست که پیداست، کجا می‌نگری؟

صحبت من ببرد جوهر بسیار بر این دفتر پاک

مهربان خانه همینجاست، کجا می‌نگری؟