بانو نوا
بانو نوا - گلعذار
- ترانه گلعذار
- کمپانی: صفحات گرامافون
- آهنگ و ارکستر: ابراهیم منصوری
- صدابردار: فرهنگ رامشنی
ترانه گلعذار از نوا
گلعذار
خواننده: بانو نوا
صفحات گرامافون
آهنگ و ارکستر: ابراهیم منصوری
شعر: ناشناس
صدابردار: فرهنگ رامشنی
بانو نوا متولد سال 1305 (ارومیه) از خوانندگان مطرح و خوشصدای دهه 30 بود. نوا گرچه نامش در تاریخ موسیقی ما کمرنگ شد ولی آثار زیبایی از خود برای باقی نسلها بهجا گذاشت. از بانو نوا بهعنوان اولین خواننده تصنیف مشهور “امشب شب مهتابه” یاد میشود، این تصنیف را بانو نوا با ارکستر زندهیاد ابراهیم منصوری اجرا و ضبط کرده است. نوا اصلیتی آذری داشت (آذربایجان ایران) و دوران کودکی را در ارومیه گذرانده بود. نوا بر خلاف مخالفت خانواده آواز خواندن را سنین کودکی آغاز کرد.
نوا در سال 1320 یعنی زمانی که فقط 15 سال داشت با مردی که در آن موقع هم سن پدرش بود (ظاهراً 40 ساله) و فقط خوب شعر ترکی آذری میگفته ازدواج کرد.
نوا از این ازدواج خود شکست سختی خورد و خاطرات تلخ فراوانی داشت. او پس از کلی خاطرات تلخ، دیگر طاقت و تحملش تمام شد. دو پا را در یک کفش کرد و آنقدر شیون و تهدید و التماس کرد که شوهرش او را با دو بچه (یک پسر به نام بهروز و یک دختر به نام مهین) طلاق داد.
خانم نوا در سال 1325 بعد از طلاق همراه فرزندانش به تهران کوچ کرد و با پدر و مادرش در خانه کوچکی دریکی از خیابانهای گمنام تهران منزل کرد. در آن موقع دیگر پدرش از شنیدن آواز او گوشهایش را نمیگرفت و نمیگفت نمیدانم این دختر میخواهد چه بشود؟ پدر وی هر بار دخترش میخواند او را تشویق میکرد و سرانجام این تشویقها آنقدر صدای بانو نوا را بلند کرد که به گوش همسایه صاحب ذوقشان رسید و چند روز بعد به اصرار آن همسایه خانم نوا حاضر شد نزد آقای منصوری نوازنده معروف برود و یکی دو دهن نیز برای او بخواند. آقای منصوری صدای نوا را پسندید و چند آهنگ برای او ساخت و نوا آنها را در برنامه” شیر و خورشید سرخ” خواند و رسماً کارمند ثابت رادیو ایران شد. بهار همان سال نوا در یک مجلس عروسی با جوانی (به قول خودش سر به زیر و مؤدب) آشنا شد و سه ماه بعد در سر سفره عقد، رشته این آشنای و عشق مستحکمتر شد. البته شوهر دوم خانم نوا هم زن و فرزند داشت اما (باز به قول نوا برعکس شوهر اولش آنقدر محجوب و چشمپاک بود که به حوری هم نگاه نمیکرد!) ولی شاهکاری که پیشتر یاد آور شدیم، تصنیف بینظیر و تاریخی “امشب شب مهتابه” است. همان تصنیفی که بانو مرضیه و خوانندگان بسیار دیگری آن را بازخوانی کردهاند و هنوز هم با تمام محدودیتهای موسیقی بر سر زبانهاست. نوا بعد از آواز خواندن عاشق رانندگی بود. طوری که میگفت اگر خجالت نمیکشیدم ناهار و شام را هم پشت رل کادیلاک پستهای رنگم میخوردم.
ابراهیم منصوری (۱۲۷۸خ تهران – ۵ دی ۱۳۴۸ تهران) نوازنده سازهای بادی، ویولن و کمانچه، فرزند حسینقلی خان و شاگرد حسین خان اسماعیل زاده بود.[۱] وی تصنیفهای متعددی را از شیدا، عارف و درویش نتنگاری کرده و بعضی از آنها را نیز به اجرا درآورده است. منصوری همچون معروفی آثار خود و گذشتگان را ثبت کرده و به علاقهمندان ارائه کرده است. او در باره علت توجهش به موسیقی گفته است: «بقدری در طفولیت الحان و نغمات موسیقی را دوست داشتم که غالباً در راه مدرسه زمانیکه به نوازندگان دوره گرد که معمولاً میمونی نیز به همراه داشتند بر میخوردم به دنبال آنها راه میافتادم و بقدری آنها را تعقیب میکردم که منزلمان را گم میکردم و بسیار اتفاق میافتاد که از مدرسه فرار میکردم و به دنبال آنها راه میافتادم و هرچه پدرم مرا توبیخ و سرزنش مینمود نتیجهای نمیگرفت.»
━━━━━━━━━━━━━━
ویدیوهای مرتبط:
غزال – مه بانو
دلکش و ویگن – بردی از یادم
تو ای پری کجایی “سرگشته” – حسین قوامی
━━━━━━━━━━━━━━
شعر:
گفته بودی که شبی دربرم تو باشی
وای ز درد انتظار، گلعذارم گلعذار
وای تو به خواب من بیدار، گلعذارم، گلعذار
من چرا عهد تو باور کردم
فکر سرسمت و دلدادهی از سر کردم
ای ز درد انتظار، گلعذارم گلعذار
وای تو به خواب من بیدار، گلعذارم، گلعذار
نرگس مست تو افسون دارد
همچو من عاشق و سرگشته و دلخون دارد
وای ز درد انتظار، گلعذارم گلعذار
وای تو به خواب من بیدار، گلعذارم، گلعذار
━━━━━━━━━━━━━━
ترانه گلعذار از نوا
گلعذار
خواننده: بانو نوا
صفحات گرامافون
آهنگ و ارکستر: ابراهیم منصوری
شعر: ناشناس
صدابردار: فرهنگ رامشنی
بانو نوا متولد سال 1305 (ارومیه) از خوانندگان مطرح و خوشصدای دهه 30 بود. نوا گرچه نامش در تاریخ موسیقی ما کمرنگ شد ولی آثار زیبایی از خود برای باقی نسلها بهجا گذاشت. از بانو نوا بهعنوان اولین خواننده تصنیف مشهور “امشب شب مهتابه” یاد میشود، این تصنیف را بانو نوا با ارکستر زندهیاد ابراهیم منصوری اجرا و ضبط کرده است. نوا اصلیتی آذری داشت (آذربایجان ایران) و دوران کودکی را در ارومیه گذرانده بود. نوا بر خلاف مخالفت خانواده آواز خواندن را سنین کودکی آغاز کرد.
نوا در سال 1320 یعنی زمانی که فقط 15 سال داشت با مردی که در آن موقع هم سن پدرش بود (ظاهراً 40 ساله) و فقط خوب شعر ترکی آذری میگفته ازدواج کرد.
نوا از این ازدواج خود شکست سختی خورد و خاطرات تلخ فراوانی داشت. او پس از کلی خاطرات تلخ، دیگر طاقت و تحملش تمام شد. دو پا را در یک کفش کرد و آنقدر شیون و تهدید و التماس کرد که شوهرش او را با دو بچه (یک پسر به نام بهروز و یک دختر به نام مهین) طلاق داد.
خانم نوا در سال 1325 بعد از طلاق همراه فرزندانش به تهران کوچ کرد و با پدر و مادرش در خانه کوچکی دریکی از خیابانهای گمنام تهران منزل کرد. در آن موقع دیگر پدرش از شنیدن آواز او گوشهایش را نمیگرفت و نمیگفت نمیدانم این دختر میخواهد چه بشود؟ پدر وی هر بار دخترش میخواند او را تشویق میکرد و سرانجام این تشویقها آنقدر صدای بانو نوا را بلند کرد که به گوش همسایه صاحب ذوقشان رسید و چند روز بعد به اصرار آن همسایه خانم نوا حاضر شد نزد آقای منصوری نوازنده معروف برود و یکی دو دهن نیز برای او بخواند. آقای منصوری صدای نوا را پسندید و چند آهنگ برای او ساخت و نوا آنها را در برنامه” شیر و خورشید سرخ” خواند و رسماً کارمند ثابت رادیو ایران شد. بهار همان سال نوا در یک مجلس عروسی با جوانی (به قول خودش سر به زیر و مؤدب) آشنا شد و سه ماه بعد در سر سفره عقد، رشته این آشنای و عشق مستحکمتر شد. البته شوهر دوم خانم نوا هم زن و فرزند داشت اما (باز به قول نوا برعکس شوهر اولش آنقدر محجوب و چشمپاک بود که به حوری هم نگاه نمیکرد!) ولی شاهکاری که پیشتر یاد آور شدیم، تصنیف بینظیر و تاریخی “امشب شب مهتابه” است. همان تصنیفی که بانو مرضیه و خوانندگان بسیار دیگری آن را بازخوانی کردهاند و هنوز هم با تمام محدودیتهای موسیقی بر سر زبانهاست. نوا بعد از آواز خواندن عاشق رانندگی بود. طوری که میگفت اگر خجالت نمیکشیدم ناهار و شام را هم پشت رل کادیلاک پستهای رنگم میخوردم.
ابراهیم منصوری (۱۲۷۸خ تهران – ۵ دی ۱۳۴۸ تهران) نوازنده سازهای بادی، ویولن و کمانچه، فرزند حسینقلی خان و شاگرد حسین خان اسماعیل زاده بود.[۱] وی تصنیفهای متعددی را از شیدا، عارف و درویش نتنگاری کرده و بعضی از آنها را نیز به اجرا درآورده است. منصوری همچون معروفی آثار خود و گذشتگان را ثبت کرده و به علاقهمندان ارائه کرده است. او در باره علت توجهش به موسیقی گفته است: «بقدری در طفولیت الحان و نغمات موسیقی را دوست داشتم که غالباً در راه مدرسه زمانیکه به نوازندگان دوره گرد که معمولاً میمونی نیز به همراه داشتند بر میخوردم به دنبال آنها راه میافتادم و بقدری آنها را تعقیب میکردم که منزلمان را گم میکردم و بسیار اتفاق میافتاد که از مدرسه فرار میکردم و به دنبال آنها راه میافتادم و هرچه پدرم مرا توبیخ و سرزنش مینمود نتیجهای نمیگرفت.»
━━━━━━━━━━━━━━
ویدیوهای مرتبط:
غزال – مه بانو
دلکش و ویگن – بردی از یادم
تو ای پری کجایی “سرگشته” – حسین قوامی
━━━━━━━━━━━━━━
شعر:
گفته بودی که شبی دربرم تو باشی
وای ز درد انتظار، گلعذارم گلعذار
وای تو به خواب من بیدار، گلعذارم، گلعذار
من چرا عهد تو باور کردم
فکر سرسمت و دلدادهی از سر کردم
ای ز درد انتظار، گلعذارم گلعذار
وای تو به خواب من بیدار، گلعذارم، گلعذار
نرگس مست تو افسون دارد
همچو من عاشق و سرگشته و دلخون دارد
وای ز درد انتظار، گلعذارم گلعذار
وای تو به خواب من بیدار، گلعذارم، گلعذار
━━━━━━━━━━━━━━