غزل شماره ۳۷۶ صغیر اصفهانی – ای مقیم دل که‌ امشب شمع این کاشانه‌ای

صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی » غزلیات

غزل شماره ۳۷۶ صغیر اصفهانی

ای مقیم دل که‌ام شب شمع این کاشانه‌ای

میهمانت کی توان خواندن که صاحبخانه‌ای

نیست مسکین پادشه را لایق بزم حضور

با گدایان هم‌نشین از همت شاهانه‌ای

آتش شوق است کافی بهر ما پروانگان

تا تو ای شمع فروزان شاهد پروانه‌ای

کشور دل را نه تنها شاهی و ماهی به حسن

در جهان خورشیدوش تابان به هر کاشانه‌ای

جای دارد گر فشاند آشنا جان در رهت

ای که همچون جان مکرم در بر بیگانه‌ای

هست تنها بر تو روشن چشم‌ امید صغیر

اندرین دریا درخشان گوهر یکدانه‌ای

  1. ای مقیم دل که‌ امشب شمع این کاشانه‌ای
  2. نیست مسکین پادشه را لایق بزم حضور
  3. آتش شوق است کافی بهر ما پروانگان
  4. کشور دل را نه تنها شاهی و ماهی به حسن
  5. جای دارد گر فشاند آشنا جان در رهت
  6. هست تنها بر تو روشن چشم‌ امید صغیر
  • میهمانت کی توان خواندن که صاحبخانه‌ای
  • با گدایان هم‌نشین از همت شاهانه‌ای
  • تا تو ای شمع فروزان شاهد پروانه‌ای
  • در جهان خورشیدوش تابان به هر کاشانه‌ای
  • ای که همچون جام مکرم در بر بیگانه‌ای
  • اندرین دریا درخشان گوهر یکدانه‌ای