در کانال یوتیوب ما سابسکرایب کنید!
وحشی بافقی » غزلیات
غزل شماره ۲۶۹ وحشی بافقی
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است
انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم
سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم
سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم
- ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
- دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
- رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
- کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است
- سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
- سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
- وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
- امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
- از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم
- حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
- انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم
- گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم
- هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
- آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم