غزل شماره ۹۱ رفیق اصفهانی – گر چرخ فلک با همه کس جور و جفا کرد

رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی » غزلیات

غزل شماره ۹۱ رفیق اصفهانی

گر چرخ فلک با همه کس جور و جفا کرد

با هیچ کس از جور نکرد آنچه بما کرد

تا بود فلک با من غمدیده به کین بود

تا کرد جهان با من دلخسته جفا کرد

نومید مرا از در دلدار جدا ساخت

ناکام مرا از بر جانانه جدا کرد

این است اگر درد جدائی ز غمش کشت

صیاد من آن صید که از قید رها کرد

ابروی تو دل را سپر تیغ ستم ساخت

مژگان تو جان را هدف تیر بلا کرد

شاها نظری سوی گدا کن که زمانه

بسیار گدا شاه و بسی شاه گدا کرد

تا یافت رفیق از لب تو لذت دشنام

هر چند که دشنام شنید از تو دعا کرد

  1. گر چرخ فلک با همه کس جور و جفا کرد
  2. تا بود فلک با من غمدیده به کین بود
  3. نومید مرا از در دلدار جدا ساخت
  4. این است اگر درد جدائی ز غمش کشت
  5. ابروی تو دل را سپر تیغ ستم ساخت
  6. شاها نظری سوی گدا کن که زمانه
  7. تا یافت رفیق از لب تو لذت دشنام
  • با هیچ کس از جور نکرد آنچه بما کرد
  • تا کرد جهان با من دلخسته جفا کرد
  • ناکام مرا از بر جانانه جدا کرد
  • صیاد من آن صید که از قید رها کرد
  • مژگان تو جان را هدف تیر بلا کرد
  • بسیار گدا شاه و بسی شاه گدا کرد
  • هر چند که دشنام شنید از تو دعا کرد