غزل شماره ۹۱۰ کمال خجندی – گفتم ملکی یا بشری؟ گفت که هر دو

کمال خجندی

کمال خجندی » غزلیات

غزل شماره ۹۱۰ کمال خجندی

گفتم ملکی یا بشری؟ گفت که هر دو

کان نمکی یا شکری؟ گفت که هر دو

گفتم به لطافت گلی ای سرو قباپوش

یا نی‌شکر اندر کمری؟ گفت که هر دو

گفتم به خط سبز و لب لعل روانبخش

آب خضری یا خضری؟ گفت که هر دو

گفتم به جبینی که بر آن روی توان دید

خود آیینه‌ای یا قمری؟ گفت که هر دو

گفتم که به یک عشوه ربایی ز سرم عقل

یا جان من از تن ببری؟ گفت که هر دو

گفتم دل مایی که ندانیم کجایی

یا دیده‌ی اهل نظری؟ گفت که هر دو

گفتم ز کمالی تو چنین بی‌خبر و بس

یا خود ز جهان بی‌خبری؟ گفت که هر دو

  1. گفتم ملکی یا بشری؟ گفت که هر دو
  2. گفتم به لطافت گلی ای سرو قباپوش
  3. گفتم به خط سبز و لب لعل روانبخش
  4. گفتم به جبینی که بر آن روی توان دید
  5. گفتم که به یک عشوه ربایی ز سرم عقل
  6. گفتم دل مایی که ندانیم کجایی
  7. گفتم ز کمالی تو چنین بی‌خبر و بس
  • کان نمکی یا شکری؟ گفت که هر دو
  • یا نی‌شکر اندر کمری؟ گفت که هر دو
  • آب خضری یا خضری؟ گفت که هر دو
  • خود آیینه‌ای یا قمری؟ گفت که هر دو
  • یا جان من از تن ببری؟ گفت که هر دو
  • یا دیده‌ی اهل نظری؟ گفت که هر دو
  • یا خود ز جهان بی‌خبری؟ گفت که هر دو