در کانال یوتیوب ما سابسکرایب کنید!
امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی » غزلیات
غزل شماره ۱۱۳۵ امیرخسرو دهلوی
بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنوز
ناله ای کز سوز عشقت داشتم دارم هنوز
ای طبیب مهربان، چون رنجه فرمودی قدم
از سر بالین من مگذر که بیمارم هنوز
ای به قول دشمنان کوشیده در آزار من
دوستم، با من مشو دشمن که من یارم هنوز
مرده ام بی یار و پندارم که دارم زندگی
جان من رفته ست و من با خود نمی آرم هنوز
خلق گویندم که خسرو، جامه شیخی بپوش
چون بپوشم، کز میان نگشوده زنارم هنوز
- بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنوز
- ای طبیب مهربان، چون رنجه فرمودی قدم
- ای به قول دشمنان کوشیده در آزار من
- مرده ام بی یار و پندارم که دارم زندگی
- خلق گویندم که خسرو، جامه شیخی بپوش
- ناله ای کز سوز عشقت داشتم دارم هنوز
- از سر بالین من مگذر که بیمارم هنوز
- دوستم، با من مشو دشمن که من یارم هنوز
- جان من رفته ست و من با خود نمی آرم هنوز
- چون بپوشم، کز میان نگشوده زنارم هنوز