غزل در خرابات مغان نور خدا می‌بینم – حافظ شیرازی

حافظ » غزلیات

غزل شمارهٔ ۳۵۷ حافظ شیرازی

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو

خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم

خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن

فکر دور است همانا که خطا می‌بینم

سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب

این همه از نظر لطف شما می‌بینم

هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال

با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم

کس ندیده‌ست ز مشک ختن و نافه چین

آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینم

دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید

که من او را ز محبان شما می‌بینم

  1. در خرابات مغان نور خدا می‌بینم
  2. جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
  3. خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
  4. سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
  5. هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
  6. کس ندیده‌ست ز مشک ختن و نافه چین
  7. دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
  • این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم
  • خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم
  • فکر دور است همانا که خطا می‌بینم
  • این همه از نظر لطف شما می‌بینم
  • با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم
  • آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینم
  • که من او را ز محبان شما می‌بینم